رسپینا(پاییز)

ساخت وبلاگ

بعد از ۵ سال تونستم فکرمو جمع کنم و بنویسم...

خوشحالم که بالاخره شد...داشتم از خودم ناامید میشدم کم کم ...

پاییز فصل من،مرسی که کمکم کردی رسپینا(پاییز)...

ما را در سایت رسپینا(پاییز) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naaaaafas بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 11:30

بغلمکنکههواسردترازایننشود بغلمکنکهتنمخستهترازایننشود  بغلمکنکههوایدلمنخوبشود وصدایدلمازحالدلتکوکشود  یکنفرشاعردریاوبیابانبشود  وکنارتودلشخواستخیابانبشود  یکخیابانِپرازکافهوتنهاییها  منِتنهاوتوازجنستماشاییها  پاکتخالیسیگاربغلمیخواهد... کمکناینفاصلهرا رسپینا(پاییز)...ادامه مطلب
ما را در سایت رسپینا(پاییز) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naaaaafas بازدید : 104 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 19:40

یک مشت سوء ظن کال یک مشت اتهام یک مشت رویای به دنیا آمده درگیر با اوهام یک مشت فکر نپخته مهمان این شبهام حتی غرور لعنتی فهمیده من تنهام فهمیده میترسم از این شبهای بی پرسه حسی درون من از این تصمیم میترسه مسموم شد این رابطه به شک و ابهام حالا تو موندی با خودت منم که تنهام پک میزنم عکسامونو یک کار بیهوده زنجیر میشه تو گلوم این بغض بیهوده سیگارتو آتیش زدی قلب منم آره تو دود میکردی کسی رو که دوست داره تو دود میکردی منی رو که خودت بودم هیچوقت نفهمیدی که پابندت شده بودم با رفتنت هیچ چیزیو ثابت نکردی حالا پشیمونی پی چاره میگردی؟! بیا ببین مجرم منم از بغض تو خیسم گناه این جدایی رو پای کی بنویسم بغضم گره خورده ولی این قصه سر شد حتی کلاغ قصه ی ما در به در شد این زندگی داره دمار از روزگارم در میاره من مطمئنم رفتنم پیگرد قانونی نداره..! + نوشته شده در  سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ساعت 17:5&nbsp توسط سپیده عرب  |  رسپینا(پاییز)...ادامه مطلب
ما را در سایت رسپینا(پاییز) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naaaaafas بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 18:38

تلنگری بی صدا کافیست...         تا آیینه ی چشمانم را بشکنی و وضوح تصویرت را هزارتکه کنی         روی تمام نیمکت های ۶ عصر جایت خالیست این کار را با من نکن... نقاش میشوم...        لبخند ژوکوند را برایت به گریه وا میدارم این کار را با من نکن... دنیا را مست تو میکنم...انگور نه...       اما میخواهم خیسی لبهایت را شراب کنم می خواهم...اما نمی گویم...       بگذار این بار از پشت خنجرت بزنم از بس هوای دلم مه گرفته... از بس این اشک ها اسیدی شده  دارند کم کم دلم را میسوزانند تو بمان... منِ بهار زمستان میشوم تو زیبا نشو تو باران نشو من برایت کویر و بیابان می شوم این کار را با من نکن      این کار را با من نکن... + نوشته شده در  شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱ساعت 1:23&nbsp توسط سپیده عرب  |  رسپینا(پاییز)...ادامه مطلب
ما را در سایت رسپینا(پاییز) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naaaaafas بازدید : 177 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 18:38

از روی جنازه ام که هی رد بشوی هر صبح به این عشق مردد بشوی این رابطه را به هیچ مسموم کنی یا اینکه مرا به هیچ محکوم کنی یکباره تمام قصه را سرد کنی شیرینی رویای مرا طرد کنی کافیست که یک خاطره از من با تو یک شب به سراغ تو بیاید از نو این خاطره ها عذاب وجدان دارند این ثانیه های خسته پایان دارند من خسته از این تو از این تو از این کم بودن از نبودن و ندیدن و شکستن و خم بودن یک دلخوشی زیاد،بی حد و بیکران می خواهم دیوانه شدم خسته شدم آری،شوکران می خواهم می خواهم از این به بعد، رهاتر بشوم نقاش شوم رنگ شوم، با صفاتر بشوم هر روز به آرزو های خودم سر بزنم عاقل بشوم به سیم آخر بزنم یا اینکه فقط به من بگویی،عشقم من عاشق میم مالکیت بشوم ثابت بکنم به تو بدعادت شده ام ثابت بکنم آنچه نباید شده ام نه نه تو به حال خود رهایم نکنی! طوفان در این حال و هوایم نکنی! از حرف پرم ، درد پرم می فهمی؟ دارم خفه میشوم از این بی حرفی می خواهم که تمام غصه را سر بکشم یک پنجره یک هوای بهتر بکشم من و این بیت ها با تو زیبا شده ایم به تماشایی لبخند مونالیزا شده ایم + نوشته شده در  سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۱ساعت 9:57&nbsp توسط سپیده عرب  |  رسپینا(پاییز)...ادامه مطلب
ما را در سایت رسپینا(پاییز) دنبال می کنید

برچسب : میخواهم, نویسنده : naaaaafas بازدید : 163 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 18:38

تو رو اونقدر میخوامت که حسم مثل بارونه دلم تنگه واسه چشمات دلت می فهمه میدونه جهان پر میشه از حسم تموم شهر می فهمن همه رد میشن و آروم به این اوضام میخندن فقط عکساتو میگیرم توی این شهر میگردم چرا میخندن این مردم مگه کار بدی کردم؟! تورو اونقدر میخوامت که دنیام از تو سرشار داره از آسمون انگار واسم خوشبختی میباره تو حس اوج پروازم تو حسی که نمیفهمن همین مردم که رد میشن فقط آهسته میخندن تو چشمات خودمو دیدم دیگه حاشا نکن بسه دارم شک میکنم شاید چشات با آینه همدست تو که اوضامو میبینی بیا این حالو بهتر کن دیگه هیچ انتظاری نیس فقط حرفامو باور کن فقط میترسم از اینکه نگیرم دستتو گم شم دیگه حتی خیالی نیست تموم حرف مردم شم   + نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ساعت 13:24&nbsp توسط سپیده عرب  |  رسپینا(پاییز)...ادامه مطلب
ما را در سایت رسپینا(پاییز) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naaaaafas بازدید : 159 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 18:38

منو از دور میبینی خیالت جمع ِکه خوبم اگه نزدیک بشی گاهی میبینی خیلی بی جونم من از اون دور آرومم من از اون دور دلچسبم فقط برگم تو دست باد که با بی میلی میرقصم یه برگ زرد پاییزم که خشکیدم ترک خوردم منو از دور میبینی؟میبینی اینو که مُردم؟میبینی حال این دختر پر از ترس ِ،پریشونه همون که یک نفس با تو داره از عشق میخونه یه غوغایی تو چشماشه یه آشوبی تو قلبش که اگه نزدیک نشی گاهی نمیفهمی چه ویروونه بغل کن حال دنیامو بزار سرگیجه هام کم شه تو این اوضاع اشک آور چشام بارون نم نم شه تو قانون منو بشکن تو تابوی منو بردار بزار نجوا کنم گاهی بزار یاغی بشم این بار بزار حسرت بشم از سر ،شبیه حال اون روزا همون روزای بی تکرار کنار مرد رویاهام منو از دور میبینی خیالت جمعِ که خوبم منو پر کن از آغوشت من اون لیلای مجنونم... + نوشته شده در  یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۶ساعت 15:57&nbsp توسط سپیده عرب  |  رسپینا(پاییز)...ادامه مطلب
ما را در سایت رسپینا(پاییز) دنبال می کنید

برچسب : رسپیناپاییز, نویسنده : naaaaafas بازدید : 157 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 18:38